“ آلن دوباتن “ فیلسوف سوئیسی_بریتانیایی در کتابی با نام " در باب مشاهده و ادراک“ مقایسه ای بین فضای شهری در لندن و زوریخ بیان می کند.
در شهر لندن زیباترین و مجلل ترین فضاها مربوط به خانه های افراد ثروتمند میشود، در حالی که در زوریخ مجلل ترین و زیباترین فضاها مربوط به اماکن عمومی میشود. جاهایی برای میتینگ ها و نشست ها و گردهمایی های عموم مردم.
با این مقایسه، این سوال به ذهن تراوش میکند که آیا تفکر و فرهنگ کار تیمی میتواند، در مهندسی شهری و ایجاد زیر ساخت های شهری موثر باشد؟
آیا در جوامعی که تفکر غالب آن بر Don, t Trust و تفکر فرد گرایی و عدم اعتماد به دیگران است، جایی برای کار تیمی و حالت روانی بالغانه « از منظر اریک برن و نظریه تحلیل رفتار متقابل» من خوب هستم تو خوب هستی, I am ok you are ok، وجود دارد؟
قدم زدن در برخی از شهرها و مشاهده ی نمای ساختمان ها و شکل ظاهری ساختمان ها و شهر این فکر را با خود به همراه می آورد که گویی هر کسی هر کاری به میل خودش در این شهر انجام می دهد و نظارتی بر فعالیت آن ها وجود ندارد.