یکی از مفاهیمی که «کارل گوستاو یونگ» روانشناس شهیر سوئیسی به دنیا معرفی کرد، مفهوم «سایه» و جایگاه آن در روان آدمی بود.
سایه، شامل تمام آرزوها و هیجاناتی است که با معیارهای اجتماعی و شخصیت آرمانی ما متناسب نیست، همه ی آن چیزهایی که از آن ها شرم داریم . همه ی چیزهایی که ما نمی خواهیم درباره ی خود بدانیم و از این روی آنها را سرکوب و پنهان می کنیم. بنابراین هر چه قدر که اجتماعی که ما در آن زندگی می کنیم متعصب تر و مقید تر باشد سایه ی ما نیز بزرگ تر خواهد بود.
سایه تمایل دارد که خود را ابراز و آشکار کند و یکی از فضاهایی که این امکان را برای انسانهای این روزگار میسر کرده «فضای مجازی» است. دنیایی که در عین نبودن، حضور دارد و در زندگی تک تک انسانها رسوخ کرده و وارد شده است. همچون زندگی درونی و بیرونی انسانها. ما در دنیای بیرونی «نقاب» داریم و در دنیای درونی «سایه». در دنیای بیرونی از طریق نقاب هایمان با اطرافیان روبرو می شویم و در دنیای درونی سایه ها همراه ما هستند. هر چند که خود از آنها بی اطلاع هستیم(اشاره به مفهوم ناخودآگاه).
بنابراین در دنیای مجازی فرصتی میسر میشود تا «دنیای زندگی نکرده ی» خود را «زندگی» کنیم. پس فضایی ایجاد میشود تا سایه ها خودشان را بیان و آشکار کنند. عکس هایی قرار داده میشود، حرفهایی گفته میشود، آرزوهایی بیان میشود و روابطی شکل میگیرد که متعلق به فرد نیست، ولی به نوعی متعلق هم هست. به کدام بخش؟ به سایه. به بخشی که فرد از آنها بی خبر بوده و یا از آنها شرم داشته.
طبق تجربه های اتاق درمان یکی از اختلافات شدید بین زوجین، و والدین با فرزندانشان زمانی است که به گوشی های همراه یکدیگر دسترسی پیدا می کنند. گویی که در این گوشی با فردی روبرو میشوند که تا کنون این بخش از او را نمیشناختند. روبرو شدن با این بخش و مشاهده ی آن همچون یک داغ و یک سیلی بر روان آنها اثر میگذارد. و درد و اندوه فراوانی را تجربه میکنند، که درد روبرو شدن با سایه است. همان بخشی که در روان همه ی ما هست ولی نمی خواهیم با آن روبرو شویم و تا زمانی که خودمان آگاهانه و به انتخاب خودمان نخواهیم که با آن روبرو شویم، او همواره ما را تعقیب خواهد کرد.
به تن درست و به جانتان آرام باشید.